پانیسا پانیسا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

مهربون مامان و بابا

ساااااااااااااااااااااال نووووووووووووو مبارررررررررررررررررررررررررک

سلام جوجه قشنگم که روز به روز شیرینتر میشی . اگه دیر به دیر میام و برات مینویسم به خاطر اینه که سرم خیلی شلوغه و مشغول تدارکات عیدم مخصوصا امسال که تو جوجه کوچولو کنارمی و بهترین عیدیه زندگیمی .خدا رو هزار هزار بار شکر که تو رو دارم .  امشب شب عید و تو دو روز پیش 3 ماهت تموم شد و رفتی توی 4 ماه بازم خدا رو شکر. جیگر مامان  دیشب شب الفه بود ما هم رفتیم خونه مامان جون و از اون کوفته خوشمزه ها خوردیم . امشبم که شب عیده مثل هر سال جمع میشیم خونه مادر بزرگ بابایی همه ی عموهای بابایی هم میان اونجا. راستی خوشگلم عیدی برات یه لاک پشت شرمن خریدم که اتاقتو خیلی شبا خوشگل میکنه مبارک باشه این اولین عیدیه که میگیری  . عیدت مبارک...
29 اسفند 1392

ببخشید مامانی

سلام عزیز دلم پانیسای خوشگلم ببخشید که چند وقته برات چیزی ننوشتم .آخه تو همه ی وقتمو مال خودت کردی خیلی بد خواب بودی .که خدا رو  شکر الان یه هفته میشه که بهتر شدی . گوشای خوشگلتم سوراخ کردیمو دیروز گوشواره هایی که خودم برات  خریدمو تو گوشت کردیم خیلی ناز شدی ماشاالله . فدات بشم خیلی شیرین شدی 3 روز پیشم برا خاله جون با صدای بلند خندیدی . همه زندگیه منو بابایی تویی .تو به زندگیمون معنی دادی .هر بار که نگاهت میکنم خدا رو صد هزار بار شکر میکنم به خاطر  فرشته کوچولویی که بهمون هدیه داده . اینم چند تا از عکساتن :       اینا رو با لباس عروسکت ازت گرفتم جوجه مامان اینقدر کوچولو بودی که لباسای پرنسست ان...
19 اسفند 1392
1